سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دست دادن فرصت اندوهى گلوگیر است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :132
بازدید دیروز :0
کل بازدید :14278
تعداد کل یاداشته ها : 17
103/7/20
4:50 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
farzad GH[0]
من یک مهندس کامپیوتر هستم. و آرزوی این را دارم که در آینده استاد دانشگاه شوم و به شدت در حال مطالعه هستم تا در آینده نه چندان نزدیک به آرزوی مورد علاقه ام برسم.ین وبلاگ قرار است برای پیشرفت علم و تکنولوزی باشد تا بتواند مطالبی مورد نیاز را تامین کند.البته این وبلاگ هنوز برنامه نویسی کامل روی آن انجام نشده ولی به ندرت می شود.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
اسفند 93[11]

 اشاره:

مقاله حاضر به منظور آشنایی اجمالی با عوامل تحول آفرین در غرب به رشته تحریر در آمده است. بر آن شدیم دریابیم چه عواملی محور و محتوای این تحولات را رغم زده؟ تا شناخت نسبتاً درستی از سیر تحولات غرب بدست آید. مطالعات غرب شناسی از خاستگاه‏های مختلفی انجام گرفته است، رویکردهای مطالعاتی را می‏توان بر حسب ابعاد ایدئولوژیک، فلسفی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی طبقه بندی نمود. در این مطالعه هدف ما یک نگاه چند بعدی به خاستگاه تولد و نقطه تحول و تبدیل وضعیت و دگرگونی غرب است، از این رو رویکرد ما مجموعه‏ای از رویکرد‏های تاریخی، اجتماعی و ایدئولوژیک است.

 

چکیده:

این مقاله کوششی است برای ردیابی راه طولانی و پیچاپیچی که انسان غربی در عصر تحولات تاریخ خود تا روزگار ما پیموده است.

عوامل بنیادی تکامل تاریخی، تقابل گرایشات اجتماعی، پیدایش بینشها و تفکرات، شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، رویدادها موجب پیدایش تحولات و دگرگونی جامعه غربی شده کدام است؟ در اینجا سعی شده تا حد امکان برای این پرسشها جوابی ارائه گردد.

اما همچنان که از عنوان مقاله بر میآید. در اینجا رویدادها و مجموعه عوامل موثر در پیدایش رنسانس به طور مختصر بررسی شده­اند. هدف اصلی آن است با جوهر و ماهیت حقیقی مراحل متوالی تکامل تاریخی و گرایشات بنیادی پیشرفت گریز ناپذیر جامعه غربی بطور درست و صحیح و بدور از هرگونه پیشداوری آشنا شویم، تا بتوانیم در مواجهه با این پدیده از موضع فعال و نه منفعلانه برخورد نماییم و در تمدن سازی دینی که در دستور کار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است از تجربیات تاریخی گذشته درسها و عبرتهای لازم را آموخته و بکار گیریم.

 

 

قرون وسطا

برای شناخت صحیح علت پیدایش رنسانس باید گذشته و ظرفی که در آن رنسانس شکل گرفته بدرستی مورد بررسی قرار گیرد، زیرا پدیدههای نو مبتنی بر حوادثی شکل گرفتهاند که در گذشته ریشه داشتهاند.

قرون وسطا دورهای نسبتا طولانی از تاریخ غرب را در بر میگیرد. این دوره از سده چهارم میلادی آغاز میگردد تا سده چهاردهم یعنی تا عهد رنسانس ادامه مییابد.

«علی رغم این که برخی از نویسندگان و روشنفکران غربی علت اصلی ظلمانی بودن بخش اول قرون وسطا (بین 500 تا 1000 میلادی) در جهان غرب را ناشی از حضور دین و کلیسا در این دوران میدانند، آنچه در این قرون رخ داد بیش از آن که معلول حضور دین و کلیسا باشد نتیجه شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اروپایی بوده است. مسیحیت در قرون اولیه میلادی به عنوان یک دین اخلاقی و کاملا معنوی و عرفانی ظهور کرد. با وجود این، مسیحیت، علاوه بر فقدان اصول راسخ و متقن اعتقادی و ایمانی، فاقد دو عنصر اساسی دیگر بود.

الف) مسیحیت برنامه منظم و فراگیری برای زندگی فردی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جوامع بشری نداشت.

ب) مسیحیت از قوانینی که دخالت مستقیم در امور سیاسی را برای کلیسا توجیه کند بیبهره بود، بلکه برعکس، متون مقدس مسیحی شدیداً با برنامههای اجتماعی و سیاسی، معارض بودند. در این قرون، امپراتوری و سپس پادشاهی و در نهایت فئودالهای منطقه روم بودند که نقش تعیین کنندهای در تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی برخوردار بودند. کلیسا و دین نیز که تشکیل حکومت و دخالت در امور سیاسی را از وظائف خود نمیدانست در خدمت نظام سیاسی و اقتصادی قرار گرفت و در واقع مشروعیت بخشی به این نظام را ایفا میکرد.»

رویدادهای مهم و تحول آفرین

در قرون وسطا، علاوه بر ظهور و نفوذ مسیحیت که از تأثیر قوی و پایداری در تحولات دینی و فرهنگی غرب برخوردار بوده است. حوادث مهم دیگری روی داد که در شکل گیری تحولات سیاسی، فرهنگی و فکری مغرب زمین در دورههای بعدی بی تأثیر نبود.

1ـ نفوذ فرهنگی اسلام در غرب قرون وسطا در سالهای 711 تا 1086 میلادی که با فتح اسپانیا به دست مسلمانان انجام گرفت.

2ـ جنگهای دویست ساله صلیبیها در خلال سالهای 1095 تا 1391 میلادی روی داد.[2] 

3ـ پیدایش روشنفکری غربی: تاریخ نگاران، قرن دهم و یازدهم را مبدأ شکل گیری کامل زندگی شهری بر شمردهاند. با وجود این، روشنفکری در قرن دوازدهم واقعا قابل تشخیص گردید.[3]

زمینههای پیدایش رنسانس در پایان سدههای میانه

در پایان سدههای میانه شرایط بوجود آمده اجتماعی موجب گردید تا روشنفکران برخلاف نظر اربابان کلیسا تعلیمات مذهب رسمی قرون وسطا را زیر سئوال بردند، در اصول و مبانی خدشه وارد کنند. این برخورد رفته رفته زمینه جدایی دین از صحنه زندگی و سیاست را فراهم ساخت، به غلط شایع شد که به انزوا کشاندن دین از صحنه زندگی و سیاست موجبات تکامل و پیشرفت علمی و صنعتی غرب را فراهم آورده در صورتی که واقعیت غیر از این بود.

در پایان سدههای میانه دین داری نوینی پدیدار شد که حاصل واکنش جامعه به زیاده طلبی اربابان کلسیا بود این دین داری نوین به جای پرداختن به مباحث کلامی تاکید بر شرکت در مراسم دینی، کمک به بیچارگان، آموزش کودکان و نگارش رسالههای دینی می­کرد چنین نظامی که توسط گرهارت هلندی پایه گذاری شد. البته بهترین نمونه و الگوی دین داری نوین را میتوان در نوشته توماس اکمپیس تحت عنوان تأسی به مسیح جستجو کرد.[4]

 

رنسانس عصر دگرگونی ژرف و نقطه عطف در حیات مادی انسان معاصر

پایان سده میانی آغاز دوران جدیدی بود که میتوان آنرا عصر دگرگونی ژرف در اندیشهها و روشهای اندیشه سدههای میانی نامید. در واقع پیدایش این خیزش بزرگ (رنسانس علمی)، مادر تمدن و تکنولوژی موجود به حساب میآید لذا بررسی این نقطه عطف در حیات مادی انسان معاصر از اهمیت زیادی بر خوردار است.

رنسانس[5] اصطلاحا دورهای را گویند که در اواخر سدههای میانی و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه یافت، در واقع، رنسانس «نه یک دوره زمانی بلکه یک شیوه زندگی و تفکر بود که از طریق بازرگانی، جنگ و اندیشهها از ایتالیا به سراسر اروپا گسترش یافت.»[6]

« اما براستی چرا چنین شد و چه ضرورتی برای وقوع چنین انقلابی در چنین سطحی عمیق و تأثیر گذار وجود داشت؟ به بیان بهتر خاستگاه اجتماعی چنین تحولی ژرف چه بود؟ پاسخ به این سئوال با تأمل در ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قبل از رنسانس که از آن به قرون وسطی یاد میشود؛ قابل دسترسی است. درحقیقت شرایط پیچیده و دیکتاتوری مذهبی ـ سیاسی کلیسا و حاکمیت قشر مرفه که از سفره مسیحیت محرف ارتزاق میکرد و فشار روزافزون به عموم مردم خصوصا نخبگان جامعه باعث شد بذر مخالفت عملی در زمین جامعه آن روز کاشته شود.[7] به عقیده لوکاس، این دیدگاه که با رنسانس سپیده ویژگیهای مطلوب زندگی نوین دمید دیگر پذیرفته نمیباشد. وی میگوید: «اصطلاح رنسانس به جای آنکه بر نوزایی تمدن دلالت کند، تنها به معنای دگرگونیهای فرهنگی مهمی است که پس از 1300 م در ایتالیا رخ داده و تا پیش از 1600 به سایر بخشهای اروپا گسترش یافته است.»[8]

«به دیگر بیان، جرقه این آتش نه در محافل سیاسی و بدست سیاستمداران حراف بلکه در محافل هنری و بدست نقاشان، معماران، پیکر تراشان و شاعران آن ایام زده شد و در قالب یک اثر نقاشی، یک ساختمان بدیع و یا یک تندیس نوین تبلور یافت. این انقلاب خاموش در حال تکوین و گوش کلیسا از شنیدن صدای پای آرام اما سنگین آن ناتوان بود. در واقع مخالفت عملی نخبگان نسبت به وضع حاکم با نوعی دهن کجی هنری به ارزشهای غلط و رایج آن ایام شروع شده بود. شاید همین نخبگان نیز در اوان این اصلاح طلبی غیر رسمی نمیدانستند که چنین حرکتهایی اگر رنگ استمرار بخود بگیرد و با پی ریزی بنیانهای علمی و تصرف در مفاهیم راکد، همراه باشد؛ میتواند در بلند مدت بنیان تحجرحاکم را در هم شکند. هر چه بود بالاخره این اتفاق افتاد و بتدریج فلسفه علوم و سپس متدولوژی آن براساس دیدگاهی مادی گرایانه پی ریزی شد و سپس با استقرار این مبانی، روش تولید علوم کاربردی مادی رخ نمایاند و توانست بر پایه این مبنا، سه بنای علوم نظری، تجربی و کاربردی را که هنوز به صورت آکادمیها و دانشگاههای معاصر سازمان دهی نشده بود؛ پی ریزی گردد.[9]

 

عوامل موثر و فرآیند شکل گیری رنسانس

در رابطه با این تحول آرام، عمیق و گسترده علمی توجه به چند نکته مهم ضروری است که میتوان از آنها به عنوان عوامل و ویژگی­های رنسانس یاد کرد.

 

1ـ تأثیر پذیری رنسانس از شکوفایی علوم در مشرق زمین

با کمی دقت معلوم میشود که شروع این خیزش علمی در مغرب زمین دقیقا همزمان با اوج شکوفایی علوم مشرق زمین بود که شدیدا و مستقیما تحت تأثیر هفت قرن حاکمیت مسلمانان در منطقه وسیعی از جهان و طی سه قرن جنگهای خونین صلیبی صورت گرفته بود. از این رو هیچ عقل سلیمی نمیتواند تأثیر دانشمندان مسلمان اسلامی را بر حرکت علمی مغرب زمین انکار کند. در واقع بخشی از مخالفت عملی نخبگان غرب با حاکمیت کلیسا در آن زمان ناشی از نوعی عقده درونی بود که خود را از دوران شکوفایی علوم و تمدن مشرق زمین، تعامل ناخواسته فرهنگی با دیار شرق بود که فضای دیگری از معاش و معاد را فراروی ایشان گشود.

تاریخ نویسان غربی در خصوص تأثیرگذاری کشور گشایی مسلمانان بر فرهنگ اروپا و تأثیر پذیری از فرهنگ اسلام در جنگهای صلیبی چنین میگویند:

«سلطه سیاسی کشورهای عرب در قرنهای هشتم، نهم و دهم به ویژه در نواحی مرکزی خلافت و شبه جزیره اسپانیا و پرتغال، با پیشرفتهای عظیم فرهنگی توأم بود. علم با گامهای غول آسا به پیش رفت و باعث تکامل تمامی آن چیزهایی گردید که از جهان باستان به ارث رسیده بود.

دست آوردهای علمی این دوره، مخصوصا در رشتههای ریاضیات، نجوم، پزشکی، تاریخ و جغرافیا چشم گیر بود. اعراب، برخی از کشفیات چینیها نظیر قطب نما، کاغذ و باروت را به اروپا منتقل کردند. آنها با این که بخش اعظم فلسفه خود را از گذشته به ارث گرفته بودند، تحت تأثیر تعالیم مذهبی اسلام، در این زمینه به پیشرفتهایی قابل ملاحظه دست یافتند. فلسفه اسلامی، با وجود ماهیت مذهبی اش، جنبههای خردگرایانه داشت.

اعراب به پیشرفت فن دریانوردی، استراتژی نظامی، صنایع و معماری نیز کمک کردند. ادبیات اسلامی با کارهای نویسندگانی چون «ابن اسحاق» و «طبری» رونق گرفت و در کشورهای خاورمیانه و ایران، شاعرانی بزرگ نظیر فردوسی و خیام به جهان عرضه کرد.[10]

«هر چند جنگهای صلیبی به هدف سیاسی مورد نظر شوالیههای اروپایی منجر نگردید، ولی برای فرهنگ اروپا نتایجی مهم در بر داشت. اروپاییها با فرهنگ پیشرفته شرق آشنا شدند و روشهای پیشرفته کشاورزی و فنون صنعتی را که در آن مناطق امری عادی به شمار میرفت، آموختند.[11]

 

2ـ انسان گرایی (اومانیسم)

آغاز عصر سرمایه داری با پیدایش یک نهضت فکری و فرهنگی به نام رنسانس مشخص میشود. رنسانس یا عصر انسان گرایی، با پیدایش شیوه جدید تولید سرمایه داری و طبقه بورژوازی توأم بود. پیشرفت و گسترش اقتصادی، ضربهای مرگبار بر پیکر فلسفه قرون وسطا که کلیسای کاتولیک مدافع آن بود وارد آورد. این فلسفه میکوشید تمام امیدهای انسان به استقرار نظام عادلانه اجتماعی را به آن دنیا موکول کند، و به او میآموخت که انسان در جریان عمر فانی خود فقط باید به خداوند امیدوار باشد. اما بورژواهای کارخانه دار، فقط به نیرو، ابتکار و فعالیت خویش متکی بوده و فلسفه اومانیستی هم انسان را محور اصول خود قرار داده بود. عنوان رنسانس که به دوره گسترش فلسفه اومانیستی در سراسر اروپا اطلاق میشود، نشان میدهد که این دوره، دوره «تجدید حیات» فرهنگ کلاسیک بود. انسان گرایان، دست آوردهای بزرگ علمی و مخصوصا دست آوردهای هنری یونانیان و رومیان را از نو کشف کرده و به تقلید از آنها پرداختند و مخصوصا کار را از همان جا که آنها رها کرده بودند، ادامه دادند.

نخستین جوانههای فرهنگ اومانیستی در ایتالیا سر برآورد و بلافاصله سریعا در سراسر اروپا پیشرفت کرد. یکی از مهمترین عواملی که به اشاعه این فرهنگ نو کمک کرد، کشف چاپ در اواسط قرن پانزدهم توسط «یوهان گوتنبرگ» آلمانی بود.

بزرگ ترین شخصیتی که در خط الرأس فرهنگ مذهبی قرون وسطا و فرهنگ جدید اومانیستی ظاهر شد «دانته آلیگیری» (1321-1265) شاعر فلورانسی بود. او منظومه مشهور «کمدی الهی» را به زبان ایتالیایی نوشت و این اهمیت بس حیاتی داشت. در قرن چهاردهم و پانزدهم، شعور ملی در بسیاری از کشورها تشکیل شده بود و نویسندگان انسان گرای با وجود تسلط شان بر زبانهای باستانی و با وجود این که تمام مقالات علمی خود را به زبان لاتین مینوشتند، برای نوشتن آثار ادبی به زبان بومی خودشان متوسل میشدند.

آثار نویسندگان انسان گرای، انعکاسی از جنبههای گوناگون زندگی اجتماعی آن زمان بود. مضامین آثار آنان غالبا از موضوعات زمینی انتخاب میشد نه آسمانی، و قهرمانان آنها نیز مردم عادی بودند نه شوالیههای تخیلی. از جمله شاعران، نویسندگان و نمایشنامه نویسان این دوره که شهرتی جهانی به دست آوردند، باید از «فرانچسکو پترارک» و «جیووانی بوکاچیو» در ایتالیا، «فرانسوا رابله» در فرانسه، «اولریخ فون هوتن» در آلمان، «اراسموس روتردامی» در هلند، «میگوئل سروانتس» در اسپانیا و «ویلیام شکسپیر» در انگلستان نام برد.

عصر رنسانس، عصر شکفتگی هنر نیز به شمار میرود. نقاشان و مجسمه سازان پیرو اصول رئالیستی، صادقانه دنیای اطراف خود را مجسم کرده زیبایی جسم انسان و لطافت روح او را میستودند لئوناردو داوینچی، میکل آنژ، رافائل، تیسیان، ولاسکه، رامبرانت و دیگران.

عصر رنسانس، در عین حال، عصر اکتشافات بزرگ علمی بود. اومانیستها برخوردی تجربی با جهان داشتند و دانشمندان همین دوره بودند که شالوده علوم طبیعی معاصر («کاردانو» و گالیله)، مکانیک (لئوناردو داوینچی و گالیله)، نجوم (کوپرنیک و گالیله)، تشریح و فیزیولوژی («وسالیوس» و «هاروی») و تبیین مادی طبیعت (فرانسیس بیکن و جوردانو برونو) پی ریزی کردند.

در زمینه سیاست، اومانیستها مدافع قدرت دولت متمرکز بودند زیرا این دولت، حفظ نظم و قانون را تضمین میکرد. آنان به کلیسای کاتولیک که میگفت نظام فئودالی، درست مانند جهان به طور کلی توسط خداوند آفریده شده است و بنابراین هرگونه اعتراض به نظام موجود در حکم گناه میباشد، حمله میکردند.

ـ اصلاح و بازسازی دین

از دیگر عوامل شکل گیری و ویژگی رنسانس اصلاح دین مسیحیت و حاکمیت کلیسا بود.

«بسیاری از کشورهایی که در مسیر تکامل سرمایه داری گام نهاده بودند، اصلاحاتی در کلیسا به عمل آوردند. آنها با کلیسای کاتولیک رم قطع رابطه کردند، پاپ را به عنوان رهبر کلیسا نپذیرفته و او را نیز تابع فرمانروایان وقت، پادشاهان، شاهزادهها یا حکمرانان شهرها دانستند و تعالیم کلیسا را با منافع بورژوازی سازگار کردند. «ژان کال ون» یکی از رهبران عمده اصلاح دین بود و معتقد بود که بازرگانان و کارخانه داران ثروت مند باید به رستگاری در آن دنیا مطمئن باشند، ولی کارگران با وجدان هر چه تمام تر برای اربابان شان کار کنند چون فقط با چنین کاری است که خواهند توانست به افرادی ثروت مند و مرفه تبدیل شوند. کالون از بردگی و استعمار و تمام شرارتهای دوران تجمع اولیه سرمایه دفاع میکرد.

تمام کشورهایی که اقتصادی پیشرفته داشتند مذهب پروتستان را پذیرفتند. این مذهب جدید، در بخش اعظم اروپا پذیرفته شد؛ مذهب جدید به شکل تعالیم لوتر در کلیسای لوتری آلمان بود و از حکومت شاهزادگان حمایت میکرد، یا به شکل تعالیم «زوینگلی» مصلح سویسی که تعالیم خود را با منافع بازرگانان شهری و بورژوازی صنعتی مطابقت داده بود.

تمام کوششهای کلیسای کاتولیک برای بدست آوردن قدرت پیشین، بی نتیجه ماند. سلسله «ژزویت ها» که در سال 1540 تأسیس شده بود، با وجود ماهیت اخلاقی، تیز هوشی و نفوذ زیرکانه اعضای آن، فقط در چند کشور (آلمان، لهستان، لیتوانی) توانست گوسفند گم کرده ره را پس از مدتی سر گردانی در بدعت گذاری (یا اصول مذهب پروتستان) به گروه مؤمنان باز گرداند.[13]

 

4ـ نو اندیشی و ساختار شکنی

این برداشت که انقلاب رنسانس اساسا هیچ دستاورد مثبی برای بشریت در بر نداشته، اشتباه است و این برداشت نیز که این خیزش علمی، در نهایت به یک حرکت عمیق فرهنگی منجر شد و توانست بنیان نظامهای سیاسی سراپا ظلم را نابود کند به غایت خطا و دور از انصاف است. شاید مهم ترین دستاوردهای این تحول در ساختار اجتماعی جوامع را بتوان در نو اندیشی هدف مند و ساختار شکنی خرد گرا خلاصه کرد.

در واقع رنسانس از یک سو به ساختار حاکم جواب منفی داد و از سوی دیگر توانست تمامی داربستهای یک انقلاب اجتماعی را در سطحی وسیع از جهان به خوبی بنیان نهد. قطعا پیش از رنسانس نیز حرکتهایی ضعیف و غیر قاعده مند از سوی اقشار مختلف مردم به مخالفت با ساختار حاکم صورت گرفته بود؛ اما هیچ گاه دو خصوصیت خردگرایی و نو اندیشی را توأمان در بر نداشت. همین ویژگیها بود که امروزه نیز ورد زبان قشر روشنفکر مآب جوامع دیگر میباشد و همواره از آن جهت مخالفت با ساختار جامعه خود بهره میجویند.

 

5ـ مرزبندی میان دو حوزه عقل و دین

بسیاری از پیش تازان رنسانس و خواص جامعه آن روز، موحد و دارای اعتقادات مذهبی بودند. شاید یکی از بزرگ ترین دغدغههای این افراد قربانی شدن مذهب، در مذبح کلیسا بود؛ لذا عزم خود را برای انهدام این تفکر، که با تقدس خود ساخته نیز همراه بود؛ جزم کرده بودند. در عین حال که از این حقیقت مسلم نیز نمیتوان چشم پوشی کرد که جهت گیری بعدی انقلاب رنسانس، نه مبتنی بر اعتقادات توحیدی بلکه براساس نگرش عمدتا مادی و از زاویه تنگ دانشهای نظری، تجرتی و انسانی تماما از صبغه غیر الهی برخوردار شد.

در حقیقت خواص موحد در آن زمان به خوبی شاهد بودند که دین حاکم نمیتواند پاسخ گوی نیازهای بشری، خصوصا در بعد نظام معاش جامعه باشد؛ لذا عملا یک مبارزه منفی از درون قشر هنرمند بر علیه روابط حاکم شروع شد. شاید بهترین تعبیری که برای دین مورد ادعای کلیسا جایز باشد عبارت دین حداقل است. به این معنا که برداشتهای دینی تنها میتواند بخشی از نیازهای انسانی را که نوعا معطوف به امور معنوی است پاسخ گو باشد؛ اما خود را موظف به اداره عینی جامعه نمیداند.

ویل دورانت در این باره چنین میگوید:

«در اینجا راه از عقل نظری بدون ایمان دینی به سوی ایمان دینی بدون عقل نظری است. ولتر چکیده عصر روشنگری و دایره المعارف و قرن عقل بود. هیجان گرم فرانسیس بیکن، تمام اروپا را (بجز روسو) قانع و مطمئن ساخته بود که عقل و منطق میتواند تمام مسائل را حل کند و «استعداد کمال بی پایان» انسان را روشن سازد. کوندورسه در زندان «جدول تاریخ پیشرفت ذهن انسانی» را در 1793 نوشت. این کتاب اعتماد عالی قرن هیجدهم را به عقل و علم نشان میدهد و برای مدینه فاضله راهی جز تعلیم عمومی نمی­شناسد. حتی آلمانیها صلب و محکم نیز مرد روشنفکری مانند کریستیان وولف و نویسنده امیدوار خوش بینی مانند لسینگ داشتند. پاریسیهای سبک روح این عقل متأله را در «ربه النوع عقل» به شکل زن دلفریب برزن و کوی مجسم کردند.

این ایمان به عقل در اسپینوزا بنای با شکوهی از منطق و هندسه ساخت: جهان یک دستگاه ریاضی است و میتوان آن را به برهان و قیاس از روی اصول مسلمه از پیش شرح و وصف کرد. مسلک عقلی بیکن در هابز به شکل یک الی دو مادیگری آشتی ناپذیر در آمد؛ چیزی جز «جزء لایتجزی و خلأ» وجود ندارد؟ از اسپینوزا تا دیدرو، اجزاء متلاشی شده ایمان در پشت سر عقل پیشرو پراکنده بود: اصول کهن یکی پس از دیگری از میان میرفت؛ کلیسای گوتیک عقاید قرون وسطا با جزئیات لذت بخش و عجیب و غریبش در هم میریخت؛ خدای باستانی با خانواده بوربونها از تخت سلطنت فرود میآمد؛ بهشت جای خود را به آسمان و فضا میداد و دوزخ فقط یک کلمه هیجان انگیز محسوب میشد.

هلوسیوس و اولباک کفر و الحاد را چنان باب روز کردند که حتی کشیشان نیز به آن متمایل گشتند؛ لامتری برای فروش این کالا به آلمان رفت تا تحت عنایت و توجه پادشاه پروس بازارش را رونق دهد. هنگامی که در سال 1784 لسینگ به یاکوبی گفت که از اسپینوزا پیروی میکند و بدین ترتیب او را مات و مبهوت ساخت، خود نشانه این بود که عقل پیروزمند به اوج خود رسیده و ایمان و دین به حضیض افتاده است.[14]

نتیجه این نگرش، انزوای دین در عرصه اجتماع و محدود کردن حاکمیت دین به امور فردی و معنا کردن مذهب به رابطه فردی میان انسان و خدا بود. این مهم، از یک طرف معلول کج اندیشی کلیسا و نیز حاکمیت اسلام تحجّر بر بخشی وسیع از جوامع اسلامی و از طرف دیگر معلول توسعه قلمرو علوم جدید و تعّدی به حریم وظایف و اختیارات دین بود.

متأسفانه امروزه نیز این نگرش نسبت به تعالیم الهی در جوامع اسلامی حکم فرماست و هر جا که از سرپرستی عینی جامعه و رسیدگی به نظام معاش مردم سخن گفته میشود؛ بلافاصله تمامی نگاهها متوجه علم و حاکمیت آن میگردد. در واقع یک نوع مرزبندی رسمی میان وظیفه دین با وظیفه علم حتی در جوامع اسلامی نیز بچشم میخورد که کمترین ضایعه آن، ایجاد شکاف میان دو حوزه اعتقاد و عمل شهروندان جامعه میباشد. این تناقض رفتاری نسبت به باورهای دینی، روح افراد را در منگنه بلاتکلیفی گرفتار کرده و نهایتاً آنها را به این گرایش غلط میرساند که؛ اصولا دین از توان مندی لازم برای اداره جامعه برخوردار نیست. شاید این بزرگ ترین اتهامی باشد که امروزه غالبا از سوی روشنفکران علم گرا و مذهب گریز بر پیکره دین وارد میشود و البته مادامی که نگرش ما به دین، از پوسته روئین آن که به احکام، اخلاق و عرفان فردی معطوف است فراتر نرود و برای دین الهی در ارائه پیش فرض­های اصلی علوم مورد نیاز جامعه و بنیان سازی معادلات کاربردی، بر اساس آموزههای دینی، نقشی قائل نشویم و کماکان همان مرزبندی پر رنگ اما نا صحیح را میان علم و دین پذیرا باشیم و از ضرورت هماهنگی میان فلسفه و علم و دین یا از عرفان، برهان و قرآن (با محوریت دین و قرآن) سخن نگوئیم، جامعه خود را در مسیر ایجاد تمدن جدید اسلامی قرار نداده و با تفاوت نه چندان زیاد، خود را به جامعه جهانی و سرنوشت محتوم آن الصاق کرده ایم. این پایان راه آن دسته از جوامع اسلامی است که نمیخواهند و یا نمیتوانند مبتنی بر کلمات وحی آینده دیگری را برای شهروندان خود رقم بزنند.

 


  
  

توماس جفرسون
پرزیدنت آمریکایی و نویسنده اصلی اعلامیه استقلال آمریکا ( 1743- 1826 )


«توماس جفرسون» در تاریخ سیزدهم آوریل 1743، در مستعمره «ویرجینیا» واقع در آمریکای شمالی و در خانواده ای که از اشخاص برجسته «ویرجینیا» بودند، به دنیا آمد. مادر او، «جین رندولف»، دختر «ایشام رندولف» (ناخدای کشتی و گاهی کشاورز) و پدر وی، «پیتر جفرسون»، کشاورزی از نژاد «ویلزی» بود. سرهنگ «ویلیام رندولف» در سال 1745 درگذشت و پدر توماس وظیفه نگهداری از مزرعه «تاکاهو»? املاک «ویلیام رندولف» و پسر خردسال وی «توماس مان رندولف» را به عهده گرفت. از این رو خانواده توماس به «تاکاهو» رفته و به مدت 7 سال در آنجا ماندند؛ سپس به زادگاه خود «البه مارله» بازگشتند.
توماس در دانشگاه «ویلیام اند ماری» به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. وی در سال 1772 با بیوه ای به نام «مارتا ویلز اسکلتون» ازدواج کرد و او را برای زندگی به یک خانه کوهستانی نیمه ساخته در Monticello برد.
توماس جفرسون یکی از اندیشمندان اصلی و بنیانگذار ایده جمهوریخواهی در امریکا، نویسنده اصلی اعلامیه استقلال ایالات متحده امریکا و سومین رییس جمهور این کشور است. از مهمترین رویدادهای دوران ریاست جمهوری او، خرید «لوئیزیانا» در 1803 و اکتشاف «لوییس و کلارک» (1806-1804) می باشد. او حامی روشنگری بود و بسیاری از رهبران روشنفکر  بریتانیا و فرانسه را می شناخت. از نظر توماس، کشاورز مستقلی که در زمین خود کشت می کند، نمونه ایده آلی برای ارزشهای جمهوری خواهی است و جهت گیری سیاسی دولت باید به سود وی باشد. او نسبت به شهرها و سرمایه گذاران، بی اعتماد و طرفدار حقوق ملت و یک دولت فدرال به شدت محدود شده بود. «دمکراسی جفرسونی» به نام خود او ثبت شده است. وی فرضیه دمکراسی خود را با توجه به جمهوری افلاطون، لیبرالیسم لاک، مسئولیت اجتماعی رای دهندگان در قبال انتخاب خود (فرضیه اسپینوزا )، اندیشه های روشنگران قرون 16 ، 17 و 18 اروپا و اخلاق مسیحیت، تنظیم و بیان داشته است. او حقوق سیاسی - اجتماعی برابر مردم، لیبرالیسم  و مشارکت کامل در دمکراسی را سه عامل اصلی مردمسالاری می داند.
جفرسون به همراه «جیمز مدیسن»، حزب «دموکرات- جمهوریخواه» را پایه گذاری کرد که به مدت یک ربع قرن، اساس و پایه سیاستهای امریکا بود. وی همچنین فرماندار ویرجینیا (1779- 1781) در زمان جنگ، اولین دبیر دولت امریکا (1789- 1793) و دومین معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا (1797- 1801) بود. توماس به جدایی دین از سیاست باور داشت و نویسنده قانون آزادی ادیان ویرجینیا بود. در اوج درگیریهای حزبی در سال 1800، توماس جفرسون در یک نامه محرمانه نوشت :
«من در حضور خدا سوگند خورده ام که دشمن همیشگی هر گونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم».
توماس جفرسون و «مارتین ون بورن»، تنها افرادی هستند که توانسته اند به عنوان دبیر دولت امریکا? معاون رئیس جمهور  و همچنین رییس جمهور ایالات متحده امریکا خدمت کنند.
جفرسون همانند ارسطو بر اخلاق سیاسی تاکید داشت. وی دانشگاه دولتی «ویرجینیا» را تاسیس کرد و بر این باور بود که رشد و تکامل هر جامعه نسبت مستقیم با برخورداری مردم آن جامعه از آموزش و پرورش دارد و هر قدر که سطح آگاهیهای مردم بالا برود، قانون شکنی و ستمگری کمتر می شود. جفرسون نشریه ها (رسانه ها)، کتابها و سخنرانیهای عمومی را همانند مدارس از ستونهای اصلی آموزش و پرورش مردم می دانست. از نظر او، کشوری را می توان مستقل حقیقی خواند که به لحاظ اقتصادی خودکفا باشد. وی در این ارتباط بیان می دارد :
«یک دولت (شهر، ایالت و یا کشور ) که نتواند مالیات حقیقی را وضع و آن را جمع آوری کند، از مردم خود می ترسد».
 
سالهای حضور در کنگره ویرجینیا
توماس جفرسون به روشنی می نوشت، اما سخنران خوبی نبود. از این رو در کنگره ویرجینیا به جای زبان، از قلم خود برای بیان باورهایش استفاده می کرد. این عضو خاموش کنگره در 33 سالگی، اعلامیه استقلال امریکا را طرح ریزی کرد.
در سالهای بعد، تلاش او بر این بود که نظراتش را به حقیقت تبدیل کند. مهمترین اقدام وی در این سالها، نوشتن لایحه «آزادی مذهبی» برای ایالت «ویرجینیا» بود که در 1786 به تصویب رسید.
 
سالهای پس از استقلال امریکا
جفرسون اولین رئیس جمهور آمریکا بود که مراسم سوگند ریاست جمهوری را در شهر «واشنگتن» به جا آورد. حمایت وی از افزایش قدرت دولت مرکزی باعث شد تا «جورج واشنگتن» در سال 1789، او را به عنوان وزیر امور خارجه خود انتخاب کند. اگرچه او در سال 1793 از این سمت کناره گیری کرد، بار دیگر در سال 1796 در سمت معاون رئیس جمهور وارد عرصه شد و به عنوان رهبر معنوی مخالف با فدرالیسم[*] مطرح گردید. دور دوم ریاست جمهوری جفرسون در حالی به پایان رسید که وی در تلاش بود تا کشورش را از درگیر شدن در جنگهای ناپلئون در اروپا برحذر دارد.
 
سالهای آخر
جفرسون در «مانتیسلو» بازنشسته شد تا زمان بیشتری برای فکر کردن به طرحهای بزرگش در دانشگاه «ویرجینیا» داشته باشد. یک اشراف زاده فرانسوی در مورد وی بیان داشت :
«او خانه و اندیشه اش را در بلندی قرار داده است و از آنجا می تواند جهان را با دید دیگری ببیند».
توماس جفرسون در 4 ژوییه 1826 از دنیا رفت.


  
  

توماس ادیسون
مخترع امریکایی ( 1847- 1931)

American inventor (1847- 1931)


توماس ادیسون» در سال 1847 در شهر «میلان»، در ایالت «اوهایو» امریکا متولد شد. تام در کودکی مانند دیگر بچه ها در مدرسه موفق نبود و مادرش تصمیم گرفت او را در خانه تحت تعلیم قرار دهد. از این رو، تعداد زیادی کتاب به او داد تا مطالعه کند. تام پسری کنجکاو بود و همیشه در تلاش بود تا بفهمد چیزهای اطرافش چگونه عمل می کنند و دوست داشت بتواند کاری کند که آنها بهتر عمل کنند.
تام در دوران جوانی آزمایشگاهی درست کرد؛ جایی که می توانست ایده ها و نظریاتش را آزمایش کند. او بسیاری از چیزها را در همین آزمایشگاه اختراع کرد. زمانى که ادیسون 7 ساله بود، خانواده اش به میشیگان نقل مکان کردند. 4 سال بعد، توماس به عنوان پسر بچه فروشنده روزنامه و شیرینى در قطار بین پورت هورون و دیترویت مشغول به کار شد. این شغل وقت چندانى از وى نمى گرفت و او مى توانست به اندازه کافى به کارهاى دیگر مشغول شود. او در سال 1862 هفته نامه خود به نام «هرالد هفتگى» را منتشر ساخت. علاوه بر این، ادیسون یک دوره کارآموزى به عنوان تلگرافیست را گذراند و طى سال هاى 1863 تا 1868 در همین رشته به کار خود ادامه داد.
 ادیسون نخستین اختراع خود را که یک دستگاه شمارش برگه هاى راى بود، در سال 1868 به ثبت رساند. اما این دستگاه در کنگره آمریکا مورد استفاده قرار نگرفت؛ چرا که این هراس وجود داشت که بتوان در کار آن تقلب کرد. یک سال بعد، او در نیویورک مدیر کمپانى استاک اند گولد شد، شرکتى را به اسم خود تاسیس کرد و از این زمان به سرعت در کارهایش ترقى کرد.
 توماس ادیسون در سال 1871 با خانم مرى استیل ول (M .Stillwell) ازدواج کرد و در همین سال هم نخستین ماشین تحریر را اختراع نمود. در این دوره او در یک آزمایشگاه در نیوجرسى کار مى کرد. در تاریخ هجدهم ژوئیه سال 1877 ادیسون فونوگراف یا دستگاه ضبط  صدا را اختراع کرد و نخستین انسانى بود که صداى ثبت شده خود را شنید.
 در سال 1879 لامپ اختراعى او که از یک رشته ذغالین ساخته شده بود، بیش از 40 ساعت درخشید. علاوه بر این، ادیسون کار دستگاه تلفن را به وسیله یک میکروفون حاوى ذرات ذغال بهبود بخشید. در سال 1880 در منلوپارک - نخستین کارخانه لامپ سازى- شروع به کار کرده و در کنار این کار به اختراعات دیگر خود از جمله فیوز الکتریکى، دستگاه هاى اندازه گیرى و تکامل دیناموهاى ماشین هاى بخار پرداخت. در سال1883 اثر ادیسون که بعدها به اختراع رشته هاى درخشان و لامپ هاى الکتریکى منجر شد، رسماً به نام او ثبت گردید. تا سال 1890 ادیسون کار فونوگراف را بهبود بخشید و شرکت ادیسون جنرال الکتریک را تاسیس کرد. اما برخلاف شایعات موجود، ادیسون مخترع صندلى الکتریکى نبود. این صندلى توسط یکى از همکاران او به نام هارولد پى براون اختراع شد.
 در سال 1891 ادیسون دستگاه سینماتوگراف، که یکى از مراحل ابتدایى تکامل دوربین فیلمبردارى بود را اختراع کرد. باید متذکر شویم که اختراعات ادیسون که فهرست آن پایانى ندارد، از جمله تلفن، تلگراف، میکروفون و لامپ الکتریکى در واقع تنها بهبود و تکامل کار دستگاه هاى اختراع شده پیشین بودند.
 اختراع مورد علاقه اش، گرامافون یا دستگاه ضبط صوت بود. معروفترین اختراع ادیسون، چراغ حبابی بود. در آن زمان، مردم برای روشن کردن خانه هایشان از چراغ های نفتی و گازی استفاده می کردند. ادیسون می دانست که استفاده از الکتریسیته بسیار ساده تر و ارزانتر خواهد بود. مشکل اینجا بود که کسی نمی دانست چگونه باید این کار را انجام دهد. ادیسون مدت زیادی بر روی ایده اش کار کرد. وی بسیاری از چیزها را مورد آزمایش قرار داد که هیچ کدام عمل نمی کردند، اما هیچ گاه مایوس نشد و کارش را قطع نکرد؛ او به تلاش خود ادامه داد، تا روزی که توانست آنچه را می خواست، بدست آورد. امروز، شما به سادگی می توانید با فشار دادن کلیدی، هر زمان نور و روشنایی را داشته باشید. در سال 1882 ادیسون اولین نیروگاه برق را در نیویورک ایجاد کرد که به 85 مشتری برق می فروخت و توانایی روشن کردن 5000 لامپ را دارا بود. وی همچنین دوربین متحرک را اختراع کرد. بسیاری از ماشین های الکتریکی که امروزه در خانه ها یا مدارس مورد استفاده قرار می گیرد، از ایده ها و نظریات ادیسون نشات گرفته اند.
اختراع کردن بهترین چیزی بود که ادیسون به آن علاقه داشت. او ابتدا می اندیشید که اشیاء پیرامونش چگونه کار می کنند، سپس فکر می کرد که چگونه می تواند کاری کند که آنها بهتر عمل کنند؛ که به آن الهام می گویند. اما قسمت مشکل کار اینجا بود که ادیسون باید ایده هایش را در عمل پیاده می کرد. او انواع چیزها را استفاده می کرد تا در نهایت، آن چه را که دقیقاً می خواست، پیدا کند. خود او آن را سخت کارکردن و ناامید نشدن می دانست. او می گفت :
«اختراع یک درصد الهام گرفتن و 99 درصد پشتکار و جدیت است».
ادیسون در اول فوریه 1893، کار ساختمان «بلک ماریا» نخستین استودیوی تصاویر متحرک را در «وست اورنج» نیوجرسی به پایان برد. او کوشید تا اختراع دوربین فیلمبرداری را به خود اختصاص داده و حق استفاده انحصاری از آن را به دست آورد، اما در روز 10 مارس 1902 ، ادعای او در یک دادگاه استیناف ایالات متحده رد شد. وی در سال 1894، تحقیقاتی را در زمینه ترکیب فیلم و صدا به انجام رساند که سرانجام منجر به اختراع «کینه توفون» گردید. این دستگاه ترکیب ناهماهنگی از کینه توسکوپ و گرامافون استوانه ای بود که با استقبال مردم مواجه نگردید.
ادیسون در روز 6 ژانویه 1931 درخواست نامه ثبت آخرین اختراع خود « وسیله نگهدارنده اشیاء هنگام آبکاری» را به اداره اختراعات فرستاد، اما پیش از دریافت پاسخ خود و در سن 84 سالگی درگذشت.


  
  

یک نمودار طرح وار از یک نیروگاه ابتدایی بخار در شکل الف زیر نشان داده شده است. نحوه‌ی کار چنین دستگاهی را می توان با دنبال کردن تغییرات فشار و حجم جرم ثابت کوچکی از آب هنگامی که از چگالنده، از طریق دیگ بخار به داخلاتاقک انبساط می رود و دوباره به چگالنده باز می گردد، دریافت. آب داخل چگالنده در فشاری کمتر از فشار اتمسفر و در دمایی کمتر از نقطه‌ی جوش متعارف قرار دارد. این آب توسط یک تلمبه وارد دیگ بخار می شود که فشار و دمای آن به مراتب بیشتر است. داخل دیگ بخار آب ابتدا تا نقطه ی جوش گرم شده و سپس تبخیر می شود، این دو فرآیند تقریبا در فشار ثابت صورت می گیرند. آن گاه در همان فشار بخار ابر گرم می شود.

 

سپس به درون یک سیلندر جریان می یابد و در آن جا به طور تقریبا بی دررو در مقابل یک پیستون و یا یک دسته پره های توربین، انبساط پیدا می کند، تا این که فشار و دمای آن کاهش یابد و به فشار و دمای چگالنده برسد. بالاخره در چگالنده در همان دما و فشار اولیه، بخار تقطیر و به آب تبدیل می شود و چرخه کامل می گردد.

 

نحوه‌ی عمل واقعی ماشین بخار شامل چندین فرآیند است که تحلیل دقیق مسئله را مشکل می سازد. این فرآیندها عبارتند از:

 

  •  1) شتاب و تلاطمی که اختلاف فشار لازم برای جریان بخار از یک قسمت دستگاه به قسمت دیگر ایجاد می کند
  • 2) اصطکاک
  •  3) رسانش گرما از طریق دیواره ها در طی انبساط بخار
  • 4) انتقال گرما در اثر اختلاف دمای بین کوره و دیگ بخار.

 

یک تقریب مرتبه ی اول برای حل مسئله ماشین بخار با اتخاذ بعضی فرض های ساده ساز امکان پذیر است، گرچه در عمل این فرض ها به هیچ وجه تحقق یافتنی نیستند، لااقل حد بالایی برای بازده چنین دستگاهی به دست می دهند، و چرخه ای تعریف می کنند که به چرخه ی رانکین موسوم است و می توان به کمک آن رفتار واقعی یک ماشین بخار را مورد بحث قرار داد.

ماشین بخار تراکم بی درروی آب در فشار دیگ بخار (فقط یک تغییر دمای خیلی کوچک در طی این فرآیند انجام می گیرد).
ماشین بخارگرم کردن هم فشار آب تا نقطه ی جوش.
ماشین بخارتبخیر هم فشار و هم دمای آب و ایجاد بخار اشباع شده.
ماشین بخار ابر گرم کردن بخار به طور هم فشار و تبدیل آن به بخار ابر گرم در دمایماشین بخار.
ماشین بخار انبساط بی درروی بخار و تبدیل آن به بخار مرطوب.
ماشین بخار تراکم هم فشار و هم دمای بخار و تبدیل آن به آب اشباع شده در دمایماشین بخار .
 

 در طی فرآیندهایماشین بخار، ماشین بخار و ماشین بخار گرما ماشین بخاراز یک منبع داغ وارد دستگاه می شود، در صورتی که در طی فرآیند تقطیر ماشین بخار، گرمایماشین بخارتوسط سیستم به یک منبع که در دمای ماشین بخار قرار دارد داده می شود. این فرآیند چگالش باید وجود داشته باشد تا شیستم را به حالت اولیه ی 1 باز گرداند. از آن جا که در طی چگالش آب همیشه گرما دفع می شود،ماشین بخار نمی تواند مساوی صفر شود، لذا گرمای ورودیماشین بخار نمی تواند کاملا تبدیل به کار شود.


  
  

دانش پژوهان عزیز، اگر به انجام پروژه هایی نظیر "آیا سرعت باد در سطح زمین با سرعت باد در بالای سطح زمین یکسان است؟"، "ساخت توربین‏های بادی" و "صفحه باد" علاقمندید. اگر قصد دارید به تحقیق و پژوهش در زمینه انرژی های پاک بپردازید، بازدید از نیروگاه بادی منجیل شما را با نحوه مهار این انرژی طبیعی و پاک و چگونگی بهره از آن آشنا می سازد.

 

نیروگاه های بادی از جمله مراکز تولید انرژی هستند که به دلیل جای گزینی باد به جای سوخت های فسیلی برای تولید برق از اهمیت ویژه ای برخوردارند. استفاده از توربین های بادی در سراسر دنیا رو به گسترش است. نیاز به تولید انرژی بیشتر، ملاحظات زیست محیطی، کمبود منابع زیرزمینی در اغلب کشورها، از مواردی است که تمایل به استفاده از این فن آوری را افزایش داده است.

 

هم اکنون در بسیاری از کشورهای جهان از جمله دانمارک و آلمان، درصد قابل توجهی از انرژی الکتریسیته از طریق نیروگاه های بادی تأمین می شود. برای مثال در دانمارک در حدود 20 درصد مصرف الکتریسیته سالانه از طریق انرژی باد تأمین می شود. با این حال سهم نیروگاه های بادی در تولید برق جهان تنها 3% است .در کشور ما نیز از مدت ها قبل قدم هایی در این راه برداشته شده است و هم اینک پروژه هایی در شمال (منطقه منجیل) و شرق (بینالود ـ خراسان) در دست اجرا است.

منجیل شهر انرژی گیلان شمرده می‌شود. باد منجیل یکی از عوامل معروفیت این شهر می‌باشد که اغلب در بهار و تابستان با شدت بیش تری و در پاییز و زمستان با شدت کم تری می‌وزد. این باد از قدیم معروف به هفت باد منجیل بوده و شدت آن به قدری است که درختان زیتون را اغلب به یک سمت خم می‌کند.

 

اوایل دهه هفتاد با تصمیم دولت اقدام به خرید و نصب نیروگاه بادی از کشور دانمارک گردید و پس از گذشت چند سال و فراگیری متخصصان داخلی، امروزه پروانه‌های بادی در کشور تولید و در نیروگاه بادی منجیل نصب می‌گردد و این نیروگاه روز بروز بزرگ تر و مؤثرتر می‌گردد.

در سایت رودبار 87 درصد روز های سال، باد وجود دارد که در کل 2/4میلیون کیلو وات ساعت برای یک توربین می توان بدست آورد. توربین های بادی عظیمی که به صورت افقی در چند قسمت از شهرستان منجیل نصب شده اند بیش از هر چیز در ابتدای ورود به این شهر توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند.

این توربین ها از سه پره به طول تقریبی 30 تا 40 متر ساخته شده اند و انرژی جنبشی باد را توسط ژنراتورهایی که در پشت پره ها قرار دارد، به انرژی الکتریکی تبدیل می کند. در شرایطی که وزش باد مناسب باشد، با چرخش هر کدام از این پره ها مناظر زیبا و دیدنی را بوجود می آورد که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند.

قسمت‌ها و تجهیزات مختلف تشکیل دهنده یک توربین بادی شامل پره‌ها، تجهیزات داخل ناسل و هم چنین تابلو‌های سیستم کنترل می باشد. توربین های به کار رفته در نیروگاه بادی منجیل از دو نوع استال  (STALL)و پیچ کنترل می باشد.

 

نوع استال، انواع قدیمی توربین های نصب شده در سایت هستند که از نظر شکل ظاهری نیز با انواع دیگر که از نوع پیچ کنترل هستند قابل تشخیص می باشند. وقتی سرعت باد به بیش از 25 متر بر ثانیه رسید توان توربین های استال کم می شود.

نوک پره های توربین استال دارای یک فلپ متحرک می باشد که با افزایش سرعت از 25 متر بر ثانیه در اثر نیروی گریز از مرکز از نوک پره بیرون می زند تا پره بایستد و توربین با چرخش از مسیر باد خارج شود.

اما در توربین های پیچ کنترل با افزایش سرعت باد با پیچش در پره توان توربین کم نشده و ثابت خواهد ماند. پره های توربین استال 2تن و توربین های پیچ کنترل 1400kg می باشد.

اطلاعات مربوط به سرعت باد لحظه ای، جهت باد لحظه ای و دمای هوای روی برج توسط وسایل اندازه گیری از طریق کابل هایی به دستگاه کنترل کننده مرکزی واقع در درون پای برج فرستاده می شود. این وسایل برروی ناسل نصب می شود که شامل یک بادسنج کاسه ای با سه کاسه و یک بادنما برای نشان دادن جهت باد می باشد .

تا اواخر سال 1383 تعداد 51 عدد توربین بادی در سایت های مختلف بادی در اطراف شهر منجیل و رودبار نصب شده بود که ظرفیت مجموع آن 21هزار 580 کیلو وات بوده و مشتمل بر 27 واحد توربین 300 کیلوواتی ، 2 واحد توربین 500کیلوواتی در مناطق رودبار و منجیل، 18 واحد توربین 550 کیلوواتی و سه واحد توربین 660 کیلوواتی و یک واحد 600 کیلو واتی در بابائیان منجیل بود.

 

هم اکنون در نیروگاه بادی منجیل حدود 87 توربین بادی نصب است که می تواند سالانه 180میلیون کیلووات ساعت برق تولید کند. هم چنین نصب سایت جدید با حدود 36 دستگاه توربین در این نیروگاه در حال اجرا است که در صورت پایان عملیات اجرایی نصب این توربین ها در سه تا چهار ماه آینده، ظرفیت تولید برق نیروگاه به 100مگاوات و میزان تولید سالانه برق آن به 300 میلیون کیلووات ساعت افزایش خواهد یافت.

 

این توربین ها که از سه پره به طول تقربیی 30 متر ساخته شده اند انرژی جنبشی باد را توسط ژنراتوری که در پشت پره ها قرار دارد، به انرژی الکتریکی تبدیل می کنند و در شرایطی که وزش باد مناسب باشد، هر کدام از این توربین ها قادرند در هر ثانیه حدود یک مگا ژول انرژی الکتریکی تولید کنند.


  
  
   1   2   3      >